بحران فرونشست راه حل مهندسی ندارد
لیلا درخشان *
چقدر فرصت هست برای جبران و کنترل اثرات فرونشست و چقدر این اثرات می تواند در شکل گیری چشم انداز سکونتگاههای انسانی ایران مهم باشد؟ می توان گفت در بسیاری از موارد کار از کار گذشته است و برای کنترل اثرات فرونشست زمین خیلی دیر شده است و کمابیش اغلب شهرهای ایران با این پدیده درگیر شده اند. شاید این ادعا کمی بدبینانه به نظر برسد اما گزاره هایی که در پی می آید برمی تابند که حتی بدبینانه تر هم می شد در این باره پاسخ داد.
دشتها: هفتاد درصد دشتهای ایران خشکیده اند. به این معنا که سطح آبهای زیرزمینی در آنها آنقدر پایین رفته و حجم آبهای تجدیدپذیر قابل دسترس هم به حدی کاهش یافته که به صورت مزمن سالهاست خاک دشت رطوبت کافی ندارد. به همین خاطر نهادهای مرتبط مثل سازمان محیط زیست ،سازمان جنگلها و مراتع ، وزارت نیرو و وزارت کشاورزی خواستار توقف کشاورزی در این دشتها شده اند. اما توقف کشاورزی، که البته فقط در حد شعار است؛ فقط یکی از لطمات خشکیدگی دشتها و احتمالا خوش خیم ترین آنهاست و می توان گفت بدخیم ترین آن فرونشست زمین است.
شهرها: اساسا ایرانیان مردمی دشت نشین هستند. به همین خاطر بیش از هشتاد درصد سکونتگاههای انسانی و به ویژه شهرها در ایران در دشتها واقع هستند. پیشتر گفتیم که هفتاد درصد دشتها خشکیده اند و مستعد فرونشست هستند و با در نظر گرفتن اینکه هشتاد درصد شهرها هم در دشتها واقع شده اند پرواضح است که فرونشست اغلب شهرهای ایرانی را تهدید می کند و نه فقط شهرها بلکه این امر شامل دیگر زیرساختهای عمرانی مثل جاده ها ،خطوط انتقال نیرو و آب و … نیز می شود.
چاهها: یک میلیون چاه وجود دارد که آخرین قطرات آبهای زیرزمینی ایران را می بلعند. از این یک میلیون چاه حداقل هفتصد هزار حلقه ازآنها غیر مجاز هستند. بدین معنا که یا اصلا هیچ مجوزی ندارند یا مجوزشان مورد تایید نهادهای مسئول مثل وزارت نیرو یا سازمان محیط زیست نیست. به واقع نهادهای بالادستی مثل استانداری ها به بهانه توسعه اشتغال قانون را دور زده و اجازه ادامه فعالیت این چاهها را داده اند. مشکل این است که نمی توان به راحتی این چاهها را تعطیل کرد. بالای هر چاه حداقل یک خانواده پنج نفره دارد ارتزاق میکند. دولت اگر بخواهد حتی فقط شمار چاه های کنونی را نصف کند، باید پیش از آن بتواند هزاران فرصت اشتغال در مناطق روستایی ایجاد کند در حالی که راه اندازی هر فرصت شغلی میلیونها تومان سرمایه گذاری می خواهد و این البته فقط در مرحله سرمایه گذاری است و پایداری و سودآوری چنین مشاغلی هم بحث دیگری است که سرمایه گذاری ها و زیرساختهای دیگری می خواهد. بنابراین دولت نمی تواند روستاییان را بیکار کند و ناچار است به این هفتصد هزار چاه غیر مجاز اجازه ادامه فعالیت بدهد و این پروسه بدین معناست که اساسا فرونشست زمین اجتناب ناپذیر است و ادامه خواهد داشت.
بیست سال: فرض کنیم در یک جایی دولت بخواهد روند فرونشست را کنترل کند. مثلا همین حوزه زاینده رود که فرونشست شهر اصفهان در آن خیلی بحث برانگیز شده است. اضافه برداشت از سفره های آب زیرزمینی باعث شده در دشت اصفهان سالانه هشتاد سانتی متر سطح این سفره ها پایین تر برود. در شرایط فعلی برای اینکه این سفره ها به سطح تعادل برسند باید دو میلیارد متر مکعب آب دریافت کنند. با توجه به میزان بارش در این حوزه و سطح ریشارژ قابل پیش بینی، باید حداقل بیست سال هیچگونه برداشتی از آبهای زیرزمینی حوزه زاینده رود انجام نشود. یعنی تعطیلی کل چاههای منطقه و عملا توقف کشاورزی در نیمی از اراضی. رسانه ها پر شده از سوز و گداز برای فرونشست در شهر اصفهان و خطر آن برای آثار تاریخی این شهر. اما می بینیم که حل مسئله به این سادگی نیست. کشاورزان اصفهانی پیشرو اعتراضات آبی سالهای اخیر بوده اند. به آن سادگی نیست که به آنها بگوییم لطفا به خاطر حفظ هویت تاریخی اصفهان دیگر کشاورزی نکنید.
بیست درصد: میزان بارش در ایران به طور متوسط بیست درصد کمتر شده است و روندها می گویند کمتر هم خواهد شد. متوسط دما هم یک و نیم درجه سانتی گراد بیشتر شده که به معنای افزایش نرخ تبخیر است. پس نتیجتا چالش فرونشت لزوما فقط انسانی نیست. بخشی هم ناشی از تغییرات اقلیمی است. یک سرنوشت تازه که البته نسبت به آن غفلت شده است و همچنان که اشاره شد از پایین چاه ها رطوبت زمین را می بلعند و از بالا هم آسمان چشم تنگتر شده و کمتر باران جاری می کند و به دنبال آن دشت ها هم خشک و خشکتر می شوند، بافت خاک فرسوده و پوک می شود و در نتیجه فرونشست رخ می دهد.
50 میلیارد متر مکعب: ایران در حال حاضر حداکثر سالانه صد میلیارد متر مکعب آب تجدیدپذیر دارد. طبق استاندارد محیط زیست حداقل شصت درصد این مقدار حق طبیعت است این در حالی است که بخش کشاورزی به تنهایی بیش از هشتاد میلیارد متر مکعب آب مصرف می کند.بنابراین ما به یک کشاورزی سی میلیارد متر مکعبی احتیاج داریم. تا بتوانیم پنجاه میلیارد متر مکعب آب را آزاد کرده و به طبیعت پس بدهیم و تحقق این امر عملا بسیار دشوار است.
چه باید کرد؟
مساله اصلی توسعه اشتغال است. باید راهی برای ایجاد صدها هزار فرصت شغلی در مناطق روستایی پیدا شود تا بتوان کشاورزی ناپایدار را تعطیل کرده و به این شکل منابع آب را در اختیار طبیعت نگه داشت. دست کم در دشت های پیرامون شهرها باید قاعده رعایت توازن بین توان ریشارژ آبهای زیرزمینی و میزان برداشت از آنها رعایت شود. هیچ چاره دیگری و راه میانبری وجود ندارد. اگر چه عمده بحران در حوزه های شهری و سازه های عمرانی رخ می دهد اما می توان گفت این مسئله راه حل مهندسی و سازه ای ندارد. هر چه هست محیط زیستی و اکولوژیکی است و البته گره کار به دست حوزه های کلان سیاسی و اقتصادی باز می شود. دولت با توجه به شرایط موجود کشور ناچار است کماکان منابع آبهای کشور را به کشاورزان باج بدهد. نمی شود به میلیونها روستایی گفت بی پول و گرسنه بروید در خانه بنشینید تا مسئله فرونشست حل شود،در یک جمع بندی کلی می توان گفت چالش فرونشست به تنهایی نشان می دهد که مسائل محیط زیستی در ایران چرا تا این حد پیچیده شده اند.