به گزارش ساختمان آنلاین: اهمیت بقاع متبرکه در ایران به حدی است که وجودشان در بسیاری از موارد، اصلی ترین دلیل احداث اولیه یا توسعه شهرها بوده است. امامزادگان، زوار خود را از شهرها، پس کرانه ها یا شهرهای اطراف پذیرا هستند. امامزادگان می توانند با حفظ کارکردهای فرهنگی خویش، مولد و حافظ ارزش های اسلامی شده، به بازسازی و پالایش روانی و معنوی افراد کمک کرده و به موجب معماری کم نظیر خود، باعث افزایش گردشگری مذهبی شوند.
در این بین معماری دوره صفوی به عنوان یکی از ادوار درخشان و نقطه عطفی در حوزه ساخت و ارزش نهادن به بناهای آرامگاهی، می تواند الگوی مناسبی در راستای حفظ و تقویت ویژگیها و کارکردهای ذکر شده باشد.
در پژوهشی که از سوی آزیتا بلالی اسکویی- دانشیار دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه هنر اسلامی تبریز- و یحیی جمالی – دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی معماری اسلامی، دانشگاه هنر اسلامی تبریز- و تحت عنوان « گونه شناسی کالبدی -فضایی آرامگاه های مذهبی صفوی اصفهان» انجام شده؛ با تمرکز بر دوران حکومت صفوی به عنوان نخستین حکومت متمرکز شیعی و اصفهان، به عنوان مرکز حکومت و محلّ بروز، پیدایش و رشد معماری شاخص این دوره، به مطالعه تحلیلی و صوری ابنیه آرامگاهیِ مذهبی دورۀ صفوی اصفهان و دسته بندی روشن و مدون آن پرداخته شده است.
دوره صفوی به عنوان یکی از ادوار شاخص در زمینه معماری مقابر مذهبی شناخته می شود و به تبع آن، خطۀ اصفهان که در این دوره به عنوان پایتخت حکومت بوده، آیینۀ تمام نمایی از معماری این عصر به شمار می رود.
هدف از این پژوهش ،شناخت و مدون سازی و دسته بندی ویژگی های کالبدی-فضایی انواع گونه های این نوع از معماری است که به دلیل کم توجهی به آثار موجود و به تبع آن، تخریب تدریجی آنها،ضروری به نظر میرسد.
در این پژوهش، محققان به دنبال پاسخ به دو سؤال هستند اول اینکه بناهای آرامگاهی مذهبی دارای چه ویژگی های کالبدی فضایی هستند و دوم اینکه وزن دهی هر یک از ویژگیهای مورد بررسی، به چه ترتیب است.
در این راستا ابتدا، بازشناسی شاخصه های محل دفن در پرتو تعالیم اسلامی واصول معماری آرامگاهی صورت پذیرفت و سپس۱۷ آرامگاه مذهبی، در محدوده اصفهان صفوی و مناطق تابعه، شناسایی شده و برمبنای شأن فرد متوفی، به دو گونۀ کلّیِ آرامگاه های امامزادگان و آرامگاه های علما دسته بندی شده و اصول و ویژگی های کالبدی-فضایی آنها به روش توصیفی-تحلیلی و به صورت مجزا مورد واکاوی و بررسی قرار گرفت. در انتها با کنار هم قرار گرفتن تحلیل های صورت پذیرفته در مورد هر نمونه، نتایج آماری قابل تأمّلی درخصوص ویژگی های غالب، بر معماری آرامگاه های مذهبی دوره صفوی، در هر یک از مؤلفه های مورد بحث و در هر یک از دوگونه مورد بررسی ،منتج و ارائه شد.
پژوهش حاضردر راستای دستیابی به ویژگی های کالبدی فضایی بناهای آرامگاهی مذهبی در اصفهان صفوی و سنجش وزنی هر یک از ویژگی های مورد بررسی،با رویکردی عینیت گرا نسبت به معماری آرامگاه ها به بررسی کالبدی-فضایی آنها در دورۀ صفوی در اصفهان میپردازد و ترکیبی از دو نوع کیفی و کمی و به روش توصیفی-تحلیلی است.
به مدد شیوه مطالعه اسنادی کتابخانه ای، مباحث تاریخی و اهمّیّت پرداختن به موضوع در دوره مورد نظر مشهود شد و به کمک مدارک موجود در آرشیوها و تصاویر به دست آمده از مشاهدات میدانی، نوع و ویژگی های عناصر کالبدی-فضایی، معین شده و سطح افتراق و اشتراک بهره مندی از آنها در نمونه ها معیّن شد.
طبق آنچه در این پژوهش عنوان شده؛ آنچه در مورد فرم شکلی مقبره ها، مقبول اکثریت پژوهشگران است، تقسیمبندی مقابر به دو دسته برجی شکل و چهارگوش گنبددار است.
اوایل دورۀ اسلامی، چهارگوش گنبد دار نمایان شد و پس از آن از اواخر قرن چهارم تا هشتم هجری،ساخت آرامگاه های برجی بر چهارگوش گنبددار رجحان یافت، اما از قرن نهم هجری آرامگاه های برجی-شکل، از رواج افتاد و مقابر چهارگوش گنبد دار به عنوان اصلی ترین شیوۀمقبره سازی مطرح شد.
بر اساس نتایج این مطالعات؛ معماری ایران در دوران پس از اسلام را به چهار شیوۀخراسانی، رازی، آذری و اصفهانی تقسیم بندی کرده اند. طبق این تقسیم بندی، شیوۀاصفهانی، خود به دو دوره تقسیم شده که دورۀ نخست آن کمی پیش از دورۀصفوی آغاز و تا زمان محمّد شاه قاجار ادامه دارد و دوره دوم آن، که در برهه ای با دورۀ نخست همپوشانی زمانی دارد، از عهد افشاریه آغاز و تا پایان قاجار ادامه دارد.
خاستگاه این شیوه، برخلاف نامش، خطۀآذربایجان است، امّا در اصفهان رشد کرده و برترین بناهای این دوره در اصفهان قابل ملاحظه است. به واسطۀاستقرار حکومت شیعی مقتدر در دوران صفوی در ایران، فضا، بیش از پیش برای توجه و احداث این بقاع فراهم شد. شهر اصفهان نیز به واسطۀ پایتختیِ حکومت صفوی، نقطۀامنی برای این امر شد.
در دورۀ صفوی، به لحاظ کمیت و کیفیت معماری، مقابر زیارتگاهی بر مقابر غیر مذهبی رجحان دارند و عرصۀآن قسم مقابر، غالباً بسیار بزرگ و مشتمل بر بناهای فرعی، باغهای گسترده و حیاط های مجاور یکدیگر بوده است.
مقابر منفرد دوره صفوی، پیچیدگیهای بدیعی در طرح و ارتفاع دارند. یکی از ویژگیهای آن ها، کاهش محسوس سطوح دیوارها، چه از داخل و چه از خارج بنا است؛ طاق نماهای عمیق در بدنه دیوارها و قوسهای متداخل، از دیگر شاخصههای معماری آرامگاهی دورۀصفوی است. بالاخانه های داخلی و خارجی به عمق نقشۀنما می افزایند و شباک ها یا تاق های مقرنسی و قابها نیز، دهانه های خاصی را مفصل بندی میکنند. کثرت پنجره ها امکان بهرهمندی از بازی نور و سایه را برای معمار فراهم میآورد. سطوح مختلف نور و رویه و بافت، در کنار یک دیگر هستند و نقش مایۀمشابهی به موازات محورهای افقی و عمودی، تشکیل میشود و آنچه حاصل میشود، فضایی متنوع و دلنشین را پدید می آورد.
بررسی آرامگاههای متقدم این دوره، نمایانگر این مسأله است که، دراین قسم از بناهای این دوره، هرگز به گونۀمنظّم، از سه بعد استفاده نشده است.
فرم مقابر برجی با گنبدهای مخروطی که در گذشته رایج بود، جای خود را به بناهای گنبد داری دادند که بر پهنای بنا نیز به اندازۀ ارتفاع آن تأکید میکردند. در راستای این تأکید، هندسۀمربع و یا هشت ضلعی، هندسۀغالب بر این قسم بناها شد و قسمت های داخلی بنا بر خلاف ادوار گذشته که محدود و کوچک بود، وسیع تر در نظر گرفته میشد. حضور محراب در این ابنیه عمومیت یافت و گاهاً حیاط یا باغ هایی نیز به آنها متصل میگشت.
آرامگاهها بسته به شخصیت فرد متوفی، به دو دسته تقسیم شدند که یکی از دسته ها مربوط به امامزادگان و دسته دوم متعلق به علمایی است که بر فراز قبور ایشان، بقعهای بنا شده است.
طبق بررسی های صورت پذیرفته، از بین ۱۰ نمونه مورد بررسی آرامگاه امامزادگان،۶۰درصد نمونهها برونگرا هستند و ۴۰ درصد نیمه برونگرا-نیمه درونگرا. آرامگاه علما نیز از میان پنج نمونۀمورد بررسی، ۸۰درصد برونگرا و ۲۰ درصد درونگرا بوده است.
میان نمونههای بررسی شده امامزادگان،۵۰ درصد نمونه ها دو ایوانی، ۲۰ درصد تک ایوانی، ۲۰ درصد سه ایوانی و ۱۰ درصد مابقی، چهار ایوانی هستند. در مورد مقابر نیز، ۶۰ درصد بدون ایوان، ۲۰ درصد تک ایوانی و ۲۰ درصد دیگر هم سه ایوانی هستند.
از نظر جهت گیری بنا نیز در دسته اول آرامگاهها، ۵۰ درصد کشیدگی در راستای قبله یعنی کشیدگی شمال شرقی-جنوب غربی دارند. ۳۰ درصد دارای کشیدگی شمال غربی-جنوب شرقی هستند، ۱۰ درصد کشیدگی شمالی-جنوبی دارند و ۱۰ درصد هم بدون جهت گیری خاص و مرکزگرا هستند.
دسته دوم نیز، ۴۰ درصد بدون کشیدگی و مرکزگرا هستند، ۲۰ درصد کشیدگی شمالی-جنوبی، ۲۰ درصد کشیدگی شمال غربی -جنوب شرقی و ۲۰ درصد هم کشیدگی شمال شرقی-جنوب غربی دارند.
در مجموع در قالب این پژوهش ساختار امامزادگان و بقاع متبرکه، از منظر درونگرایی و برونگرایی، ایوان و صفه، جهتگیری بنا، جهتگیری ورود به بقعه، هندسه گنبد خانه، نسبت مساحت فضای گنبدخانه به کل بقعه، سلسله مراتب دسترسی به گنبدخانه، محور تقارن، آفتابگیری بنا، فضاهای جانبی و منفرد و مجموعه ای بررسی شده است.
در راستای بازشناسی اصول کالبدی-فضایی، آرامگاه های صفوی اصفهان، به واسطۀشأن افراد مدفون در بقعه به دو دسته تقسیم بندی شدند. دسته نخست، آرامگاههایی که همگی متعلق به اولاد و احفاد ائمۀاطهار (ع) هستند که در آنها، سنگ قبر متوفی در وسط فضای زیر گنبدخانه قرار گرفته است و به واسطۀوجود ضریح از فضای اطراف جدا شده اند.
دسته دوم، آرامگاههایی که متعلق به علمای اسلام بوده که در آن ها، سنگ قبر متوفی در هستۀاصلی فضای بقعه و در فضایی غیر از هستۀمرکزی گنبدخانه قرار گرفته اند؛ که این فضا نیز عمدتاً، یکی از صفه ها است.
نتایج حاصله از بررسی ها نشانگر این است که معماری آرامگاهی این دوره، در هر یک از دوگونه موجود، عمدتاً به صورت منفرد و در غالب موارد برونگرا است و میل به خودنمایی دارد.
نتایج این مطالعات در نشریه معماری “اقلیم گرم و خشک” سال هفتم، شماره دهم، پاییز و زمستان ۱۳۹۸ به چاپ رسیده است.